-
میان فاصله دکمه هات
چهارشنبه 28 تیر 1396 08:44
قشنگ نیست که بی تو دم از سفر بزنم به جاده دل بسپارم، به ماه سر بزنم کجاست پیرهن آبی ات که مثل قدیم میان فاصله دکمه هاش پر بزنم؟ (ساجده جبارپور)
-
عکس
سهشنبه 27 تیر 1396 11:54
در انتخاب عکسهاى پروفایلتان دقت کنید؛ شاید براى شما خیلى مهم نباشد، اما یک نفر خیلى دور دورها شبها یک دل سیر تماشایش می کند قبل از خواب. (علی قاضی نظام)
-
منزوی
دوشنبه 26 تیر 1396 08:37
اینک منم جوان به شوق تو در سفر اینک تویی دوباره از آن هفته پیرتر تو از غروب خسته زنجان به قول خود من از سکوت ممتد کاشانه هنر عمرت به خیر! خسته ام از آفتاب پارک اینجا نبود از تو سپیدار سایه تر بگذار با تو چند دهان درددل کنم هر چند حرف بی حد و صبر تو مختصر امروز از همیشه غزل "منزوی" تر است محکمتر از همیشه به...
-
وعده دیدار
یکشنبه 25 تیر 1396 10:30
در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می دارم . آینه ها و شب پره های مشتاق را به من بده، روشنی و شراب را، آسمان بلند و کمان گشاده پل . پرنده ها و قوس و قزح را به من بده و راه آخرین را . در پرده ای که می زنی، مکرر کن . در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست می دارم؛ در آن دور دست بعید که رسالت اندامها پایان میپذیرد و شعله و شور...
-
حروم شد
شنبه 24 تیر 1396 10:00
مرا در این تن طاعون گرفته جا مگذار بیل به آدم بی خانه قول سیب نده از آفتاب نگو، از بهشت حرف نزن تو را فریب ندادم، مرا فریب نده کبوترانم را دانه دانه پر دادم به نامه از غم نادیدنت خبر دارم هزار مرتبه گفتم که: دوستت دارم هزار مرتبه این جمله را هدر دادم (حامد ابراهیم پور)
-
رسیدن
جمعه 23 تیر 1396 10:27
با تو در بیراهه ها گم شدم تا بدانی مقصد همیشه رسیدن نیست . (مهدی مظاهری)
-
وقتی نیستی
پنجشنبه 22 تیر 1396 08:55
تو نباشی نفسم بند و دلم تنگ و جهانم سرد است. (باران قیصری)
-
انتشار عشق
چهارشنبه 21 تیر 1396 10:25
مین فراموش شده اى هستم در انتظار قدمى کوتاه. کوچه ها تشنه نام تو اند. در من قدم بگذار و بگذار عشق را تکه تکه به چهارگوش جهان پست کنم. (بهرنگ قاسمی)
-
می ریزد
سهشنبه 20 تیر 1396 15:37
به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟ سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد آنچه را عقل به یک عمر بدست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آه، یک روز همین آه تو را می گیرد گاه یک کوه به...
-
خودمی
دوشنبه 19 تیر 1396 10:22
- هربار که کسی وارد زندگیم می شد، خلوتم رو ازم می گرفت و می خواست من رو به طور کامل تصاحب کنه. + می فهمم، تو می خوای تا همیشه تنها بمونی. - نه اینطور نیست. تا همیشه تنها بودن خیلی ترسناکه. دوست دارم کسی وارد زندگیم شه که با وجودش خلوتم رو هم داشته باشم، جوری که انگار دارم با خودم زندگی می کنم و اون طرف فقط جنسیتش فرق...
-
خواهشم
یکشنبه 18 تیر 1396 15:08
من شعله شعله خواهشم، اما نشاندنی دریا بپاش بر عطشم مرد آهنی از لب نه، از نگاه و نوازش شروع کن تا وا کنم دهان به هر آنچه نگفتنی درد از هزارتکه من چکه می کند هر تکه از من آمده با من به دشمنی ابرم که هق هقم همه رگبار شکوه ها صبر زنم سرآمده از پاکدامنی چیزی نمانده از گله تا گریه، دست تو... دست تو می رساندم از شب به...
-
در دلم هستی
شنبه 17 تیر 1396 13:55
دیدگان تو در قاب اندوه سرد و خاموش خفته بودند . زودتر از تو ناگفته ها را با زبان نگه گفته بودم . از من و هرچه در من نهان بود، می رمیدی، می رهیدی . یادم آمد که روزی در این راه ناشکیبا مرا در پی خویش می کشیدی، می کشیدی . آخرین بار، آخرین بار، آخرین لحظه تلخ دیدار سر به سر پوچ دیدم جهان را . باد نالید و من گوش کردم خش خش...
-
فلسفه
جمعه 16 تیر 1396 09:32
مرده ام، این نفس تازه من فلسفه دارد روی پا بودن این برج کهن فلسفه دارد عقربی را که خودش را زده زود است ملامت تیشه بر سر زدن سنگ شکن فلسفه دارد دوستی با تو میسر که نشد، نقشه کشیدم با رفیقان شما دوست شدن فلسفه دارد گفته بودند که در شهر شبی دیده شدی، حیف! و همین «حیف» خودش مطمئناً فلسفه دارد آمدی بر سر قبرم، نشد از قبر...
-
برمیگردی
پنجشنبه 15 تیر 1396 12:56
آدمها تمام نمی شوند؛ آدمها نیمه شب با همه آنچه در پس ذهن تو برایت باقی گذاشته اند، به تو هجوم می آورند. ( هرتا مولر)
-
گرفتارت
چهارشنبه 14 تیر 1396 12:01
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست هیچ بازار چنین گرم که بازار تو، نیست سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه شهد شیرین و به شیرینی گفتار تو نیست خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود؟ مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست کس ندیده ست تو را یک نظر اندر همه عمر که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست آدمی نیست، مگر کالبدی بیجان...
-
دل دل
سهشنبه 13 تیر 1396 12:48
باورت می شود؟ این دل دل بی دلیل نامش عشق است. تو هرچه دوست داری، صدایش کن. (نیلوفر لارى پور)
-
محکم بغلم کن
دوشنبه 12 تیر 1396 12:54
عاشقی با اینکه تنها غم نشانم داده است هر بلایی بر سرم آورده، فوق العاده است هر چه راه با تو بودن بیشتر بن بست شد بیشتر کار سرم بر شانه ات افتاده است عشق با اینکه تمام دردها را برده بود دست و دلباز است و درد بهتری پس داده است از صفای گریه روی شانه ات منعم نکن این همان زیبایی گریه سر سجاده است دور اهداف مهم و سخت خط...
-
همه وجودت
یکشنبه 11 تیر 1396 12:18
سراییدم تو را برای خودم، آنگونه که لبخندت وزن شد، چشمهایت قافیه و صدایت ردیف خوشبختی. تو نوترین شعر شدی؛ شعری که قالبش را " عشق" نامیدند. (زهرا مصلح)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 تیر 1396 12:39
میان اینهمه نجواها صدای ماست که می ماند بخوان، بخوان که فقط از ما همین صداست که می ماند صدای پچ پچ صیادان نماندنی است، کبوتر باش طنین بالزدنهای پرنده هاست که می ماند پس از وجود خداوندی تو رکن اول دنیایی فراتر از تو که می آیم، فقط خداست که می ماند بیا شبانه از این بن بست بدون واهمه بگریزیم که از گریختنت با من 2 رد...
-
انحصار
جمعه 9 تیر 1396 12:14
عشق برای همه هست؛ برای من، برای او، برای آنها. لعنتی! "تو" چرا باید استثنای این اتفاق می شدی؟ (پگاه صنیعی)
-
هر روز بی وفاتر از همیشه
پنجشنبه 8 تیر 1396 12:30
هر چه با تنهایی من آشناتر می شوی دیرتر سر می زنی و بی وفاتر می شوی هر چه از این روزهای آشنایی بگذرد من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی من که خرد و خاکشیرم، این تویی که هر بهار سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی مثل بیدی زلفها را ریختی بر شانه ها گاه وقتی در قفس باشی، رهاتر می شوی عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا 2سیب...
-
گذاشته رفته... هیچوقت نبوده
چهارشنبه 7 تیر 1396 12:09
به نیشتر کنایه امیخته بودی. بودن گاه از سر تنهایی ست و یاد نمناک همیشگی فردی که عشقی معلوم است. میان این مثلث مجهول درد خواهی کشید. این روزها عروسکها هم راه می روند و مسخّر دستان کسی نیستند. تو چرا مانده ای؟ اسب جان می کند در این شک مکرر، در این خلوت نامعلوم، در این تحقیر دردناک. تو چرا مانده ای؟ خودت را نجات بده. آن...
-
آه
سهشنبه 6 تیر 1396 09:15
به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد? سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آه، یک روز همین آه تو را میگیرد گاه یک کوه به...
-
جکومتت در من
دوشنبه 5 تیر 1396 12:03
دلم را از سر راه نیاورده ام سر راه هر کس و ناکسی بگذارم و بگویم: لطفاً مرا بردارید و دوستم بدارید. شده باشد تنهایی تمامش را به دوش بکشم، آوازه خوان کوچه و خیابان بشوم، دوست داشتنت را زمین نمی گذارم، جایش را هم به زور به هیچ نگاهی نمی بخشم. راستش حتی به تو هم هیچ ربطی ندارد، چه برسد به دیگران که چرا اینگونه بیرحمانه دل...
-
رفتی
یکشنبه 4 تیر 1396 16:31
رفتی و لب از لب من وا نشد آن شب تنهایی ام فردا نشد آنقدر از عشق هم جا مانده ایم بوسه هم همبازی لبها نشد در گریز از مسلخ تنهایی ام گریه کردم، اشک هم مأوا نشد گه گداری دل به دریا می زدیم دیگر این دل راهی دریا نشد بی تو آماج رقیبانت شدم دل حریف لشکر غمها نشد واژه ها را زیر و رو کردم، ولی در خور تو قافیه پیدا نشد یوسفت...
-
بازی گیسوهاش
شنبه 3 تیر 1396 14:47
چه خوشخیالی، باد! تو را به بازی گرفته است گیسوهاش. (رضا کاظمی)
-
عکس
جمعه 2 تیر 1396 16:02
قرارم با تو تنها بیقراری ست پر از گریه، پر ازشب زنده داری ست تمام دلخوشی من پس از تو فقط یک قطعه عکس یادگاری ست (بهناز جعفری)
-
رفته
پنجشنبه 1 تیر 1396 16:15
تو حق نداری عاشق کسی بمانی که سالهاست رفته. تو مال کسی نیستی که نیست. تو حق نداری اسم دردهای مزمنت را عشق بگذاری. تو می توانی مدیون زخمهایت باشی، اما محتاج آنکه زخمی ات کرده، نه. دست بردار، از این افسانه های بی سر و ته که به نام عشق فرصت عشق را از تو می گیرد. آنکه تو را زخمی خود می خواهد، آدم تو نیست. آدم نیست و تو...
-
بوسه بر چشمان
چهارشنبه 31 خرداد 1396 11:32
و من افرادی را می شناسم که خداوند قلبشان را لبریز مهربانی آفریده و آنقدر عزیزدل اند که دوست داری قلبشان را ببوسی. می دانید؟ برای بوسیدن خوش قلبها راه حلی پیدا کرده ام؛ چشمهایشان را عمیق ببوسید. باور کنید چشمها خود قلب اند. (آناهیتا محلفی)
-
سراغم
سهشنبه 30 خرداد 1396 13:38
رفتی و برای من سؤال است که تو دیگر به سراغ من محال است که تو گفتم به هوای عاشقی برگردم گفتند که سالهای سال است که تو... (احسان افشاری)