-
جامه دران
یکشنبه 26 شهریور 1396 09:22
چون سرخ ترین سیب در آغـوش درختی سخت است تو را دیدن و از شاخه نچیدن آن گونه دچارت شده یوسف که خودش هم افتاده به عاشـق شدن و جامه دریدن (امیر توانا املشی)
-
آزار
شنبه 25 شهریور 1396 11:42
گاهی اوقات کسی که دوستت دارد، بیش از همه آزارت می دهد. می دانی چیست لیلی؟! دروغ محض است که می گویند با لباس سفید که رفتی، با کفن باید برگردی. من، تو و تمام زنانی که عاشق می شوند، باید یاد بگیریم که عشق نباید نقطه ضعفمان شود که عشق نباید از خطوط قرمزمان رد شود و چیزی از خودمان باقی نگذارد. سخت است و چه بسا غیرممکن، اما...
-
نمردن
جمعه 24 شهریور 1396 11:30
ای بهترین بهانه برای نمردنم! دیگر تو را میان غزل گم نمی کنم (فرامرز عرب عامری)
-
بند هم
پنجشنبه 23 شهریور 1396 11:31
چرا مرا بند نمی کنی به خودت؟ من بند شدن می خواهم. من مال کسی شدن می خواهم. تو می دانی مال کسی شدن یعنی چه؟ یعنی کسی هست که همیشه نگران از دست دادنت است. یعنی تو تعلق داری به کسی. یعنی نشانی داری و هر وقت که گم شوی، کسی هست که بگردد به دنبالت حوالی آن نشانی. چرا مرا مال خودت نمی کنی؟ دستهایم منتظر است. چشمهایم دودو می...
-
بیا
چهارشنبه 22 شهریور 1396 12:02
تو از مرور جاده ها مرا بهانه کن فقط به رنگ عاشقانه ها مرا ترانه کن فقط من از عبور جاد ها نشانی تو خوانده ام تو هم بیا و با دلت مرا نشانه کن فقط به روی بام خانه ام بساز آشیانه ای بیا کنار من بمان، بیا و لانه کن فقط منم که پر ز غصه ام اسیر دست یادها بیا و قلب خسته را پر از ترانه کن فقط (؟)
-
شعر خداحافظی
سهشنبه 21 شهریور 1396 11:24
همان روز اول که آشنا شدیم، قرار گذاشتیم که اگر روزى زبانمان لال، زبانمان لال، زبانمان لال، خواستیم جدا شویم، همه چیز دوستانه اتفاق بیفتد که فردا روزى اگر اتفاقى یکدیگر را در خیابان دیدیم، مسیرمان را کج نکنیم و عجب قرار شیرین تلخى بود! مگر می شود کسى را که تا دیروز برایش می مردى، رهایش کنى به امان خدا؟ اما قرارمان بود....
-
دوست می دارم تو را
دوشنبه 20 شهریور 1396 12:17
ای به قربان نگاهت، دوست می دارم تو را جان شیرینم فدایت، دوست می دارم تو را اندکی بنشین، شتابت بهر چیست؟ قصه ها دارم برایت، دوست می دارم تو را یک نظر بر دل نظر کن ماه من! تابشی از آسمانت، دوست می دارم تو را خوبرویم! سنگدل گشتی چرا؟ رحم بر شوریده حالت، دوست می دارم تو را ناز کن زیبا نگارم! تا خریدارت منم دل ببازم در...
-
همه تو
یکشنبه 19 شهریور 1396 10:23
کمی طلوع آفتاب، کمی چای داغ، کمی نسیم صبحگاهی و بسیاری تو، مگر من جز این چه می خواهم؟ (میسا دورقی)
-
مهتاب شب
شنبه 18 شهریور 1396 14:01
چشم ناز چون غزالت برق مهتاب شب است نابسانم، تو هستی علت سامان من با نگاهت عالمی را می کنی مست و خراب قصه عشقت شده افسانه دوران من (؟)
-
رفتن
جمعه 17 شهریور 1396 16:22
تا حالا به این فکر کردی چرا بعضی از آدما الکی از زندگیت می رن، بعضی ها واقعی؟ وقتی رفتارت با مهمترین آدم زندگیت مثل مهمترین آدم زندگیت نباشه، اون آدم مجبور می شه به خودش یک چیزهایی رو تنهایی ثابت کنه. مثلاً یکهو تصمیم می گیره تو رو ترک کنه و تو غافلگیر می شی از رفتارش. وقتی تو خودت حس اهمیت داشتن رو بهش نمی دی، اون...
-
ابراز عشق
پنجشنبه 16 شهریور 1396 10:11
احساس خوشی دارم، ابراز کنم یا نه؟ مجنونی این دل را آغاز کنم یا نه؟ با یک نظر از چشمت مهرت به دلم افتاد ارباب دلم هستی؟ در باز کنم یا نه؟ از شوق تو در شعرم طنازترین هستم در شعر برای تو کم ناز کنم یا نه؟ دلبر تو اگر باشی، شاعرترم از سعدی با وصف تو در شعرم اعجاز کنم یا نه؟ بی عشق اگر باشم، گمنام ترین هستم با عشق تو نامم...
-
باش
چهارشنبه 15 شهریور 1396 16:51
نباشى، هیچ کس نیست. تو عشق شدى و همه چیز تمام شد. (امیر وجود)
-
عشقت از سر صبح
سهشنبه 14 شهریور 1396 10:09
صبح آمده و عشق تو در دل دارم شور و غزل از چشم تو در دل دارم لبخند بزن هستی من! مونس جانم! من مهر عجیبی به تو در دل دارم (؟)
-
تمام منی
دوشنبه 13 شهریور 1396 16:33
عشق همین است؛ همین که یک ذره از تو می شود تمام من. (علیرضا اسفندیاری)
-
همراهی
یکشنبه 12 شهریور 1396 17:03
من اگر ساز کنم، حاضری آواز کنی ؟ غزلی خوانی و چون نغمه دل باز کنی بلدم ناز خریدن، بلدی ناز کنی ؟ یا نشینی به ببرم شعر نو آغازکنی؟ بلدم رازنگهدار شوم، راز بگو بلدی راز نگهداری و دمساز کنی ؟ بلدم با تو به دنیای دلت سیر کنم بلدی قفل دل عشق مرا باز کنی؟ بلدم پر بکشم تا به نهایت، به دلت بلدی عشق شوی، عاشقی ابراز کنی؟ (؟)
-
مهربونا
شنبه 11 شهریور 1396 15:45
یک جایی از رابطه هست که آدم صبورتر، مهربان تر، رفیق تر تصمیم می گیرد دیگر آن آدم یک ساعت پیش نباشد. حالا هر چقدر برایش گل بخری، شعر بگویی، کادو بفرستی، خاطره دربند و اولین گره خوردن نگاه ها و چرخ و فلک کنار دریا را تعریف کنی، بی فایده است. آن آدم هیچ وقت آدم یک ساعت پیش و یک روز پیش و یک ماه پیش نمی شود. نه که نخواهد؛...
-
خطا
جمعه 10 شهریور 1396 10:38
تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست و گر خطاست، مرا از خطا ابایی نیست بیا که در شب گرداب زلف مواجت به غیر گوشه چشم تو ناخدایی نیست درون خاک دلم می تپد، هنوز اینجا به جز صدای قدمهای تو صدایی نیست نه حرف عقل بزن با کسی، نه لاف جنون که هر کجا خبری هست، ادعایی نیست دلیل عشق فراموش کردن دنیاست و گرنه بین من و دوست ماجرایی...
-
بعد من
پنجشنبه 9 شهریور 1396 15:12
بعضی وقتها باید از همه چیز دست کشید، بی اعتنا شد، یک گوشه دنج پیدا کرد، آرامش دم کرد و جرعه جرعه بی خیالی سر کشید و به این فکر کرد که رها شدن بهترین حس دنیاست. گاهی باید برای مدتی از همه چیز دل برید. باید اول صبح حال هیچکس را نپرسید، نگران هیچکس نشد. باید "مواظب خودت باش" را به کسی نگفت، "دلم برایت تنگ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 شهریور 1396 15:43
بازت ندانم از سر پیمان ما که برد باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد چندین وفا که کرد چو من در هوای تو وانگه ز دست هجر تو چندین جفا که برد بگریست چشم ابر بر احوال زار من جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد؟ گفتم: لب تو را که دل من تو برده ای گفتا: کدام دل؟ چه نشان؟ کی؟ کجا؟ که برد؟ سودا مپز که آتش غم در دل تو نیست ما را...
-
بهونه م باش
سهشنبه 7 شهریور 1396 13:56
من چیز زیادی نمی خواهم، کافی ست تو بهانه ای بشوی در دستم که بزنم به زخمهای زندگی تا لبخند جان دوباره ای بگیرد و غمها رهگذر شوند. همین و بس. (حامد رجب پور)
-
هوات
دوشنبه 6 شهریور 1396 09:37
هوای تو می پیچه تو زندگیم توی خاطراتم گرفتارتم تو از من یه عمرو طلبکار باش که من زندگی رو بدهکارتم میون من و تو با این فاصله فقط عشق باید وساطت کنه سری که روی شونه های تو بود نباید به دیوار عادت کنه برای کسی که تو ترکش کنی چقد زندگی بی اهمیته فقط تو دلت یادمو زنده کن واسه هر ثوابی مهم نیته تو گل کرده بودی توی زندگیم...
-
همه جا تویی
یکشنبه 5 شهریور 1396 14:55
دلم دیگر به زندگی گرم نیست. مادر می گوید: باید کمی به خودت برسی. اما چگونه؟ وقتی از هر طرف می روم، به تو می رسم؟ (رضا کاظمی)
-
وقتی دلبرت نیست
شنبه 4 شهریور 1396 12:34
عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است بیقرارم کرده و گفته صبوری بهتر است توی قرآن خوانده ام، یعقوب یادم داده است: دلبرت وقتی کنارت نیست، کوری بهتر است نامه هایم چشمهایت را اذیت می کند درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است چای دم کن، خسته ام از تلخی نسکافه ها چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است من سرم بر شانه ات یا تو سرت...
-
ببینمت
جمعه 3 شهریور 1396 13:30
تو را ببینم، می بوسم، نوازشت می کنم، برای تو خواب تعریف می کنم. تو را ببینم، بغل می کنم، تمام رؤیاهایم را می بینم و به تمام آرزوهایم می رسم. تو را ببینم، خوب می شوم، آقا می شوم، به تو سلام می دهم، نماز می خوانم و تو را شکر می کنم. تو را ببینم، خیلی دوستت دارم. آخ، تو را ببینم، چقدر کاردارم! (افشین صالحی)
-
یاد گذشته
پنجشنبه 2 شهریور 1396 09:11
باز هم از میان رویاهام رد شو با آن نگاه سنگینت پشت گوشی دوباره شعر بخوان با صدای همیشه غمگینت اشکهایم یواش می ریزند روی گلهای سرخ و زرد پتو چشم وا می کنم، چرا تنهام؟ قولهایی که داده بودی کو؟ تپش قلب، لرزش دستم، دل من زادگاه دلهره هاست فکر و ذکرم تویی و یادم نیست زخمهایی که کنج خاطره هاست فکر کن حرفهای پشت سرت غرق در...
-
شهریور
چهارشنبه 1 شهریور 1396 11:39
شهریور جان ! می شود خیلی دوستانه خواهش کنم بروی؟ من با تو حالم خوش نیست. دلم کمی پاییز و شال گردن و خیابان می خواهد. صداقت مرا ببخش، اما تو هر کار کنی، مثل پاییز به دل نمی نشینی. (نرگس صرافیان)
-
حسودی ام میشود به...
سهشنبه 31 مرداد 1396 13:39
حسودی ام می شود به تو؛ به تو که یک من داری که اینگونه به پای دوست داشتنت نشسته، که می رنجد، اما عاشق تر می شود، که خسته می شود، اما باز می ایستد به راه تو. حسودی ام می شود به عشق که می تواند من را نشان بدهد و بگوید: می بینید؟ او مرا معنا می کند. به سراغش بروید تا بگوید هر 3 حرف من چه معنایی دارد. حسودی ام می شود باز...
-
نخواستن
دوشنبه 30 مرداد 1396 09:29
می خواستی همیشه بمانی، نخواست او دیدی دروغ قصه تو بودی و راست او؟ دیدی که گفت آینه دق شدی، برو؟ دیدی نخواست با تو بماند، نخواست او؟ کم روبروی آینه از خود سؤال کن آه ای حواس پرتی من! پس کجاست او؟ تقصیر او که نیست تو را جا گذاشته تو سر به زیر بودی و سر به هواست او معشوقه ای که نام تو را زن گذاشتند دنبال او نگرد که در...
-
با من قشنگی
یکشنبه 29 مرداد 1396 09:42
عشق من! به زیبایی ات مغرور نشو، اینکه هر روز زیباتر می شوی، اینکه هر روز دلرباتر می شوی، از صدقه سری چشمهای من است. هیچ آینه ای به اندازه چشمهای من تو را آنقدرها که باید زیبا نشان نمی دهد. از آینه ها دل بکن و در چشمهای من منعکس شو تا خودت را میان مردمکهای من آنگونه که من می بینمت، ببینی. آنوقت است که به من حق می دهی...
-
عصاره
شنبه 28 مرداد 1396 09:54
تکه یخی که عاشق ابر عذاب می شود سر قرار عاشقی همیشه آب می شود به چشم فرش زیر پا سقف که مبتلا شود روز وصالشان کسی خانه خراب می شود کنار قله های غم نخوان برای سنگها کوه که بغض می کند، سنگ مذاب می شود باغ پر از گلی که شب به آسمان نظر کند صبح به دیگ می رود، غنچه گلاب می شود چه کرده ای تو با دلم که از تو پیش دیگران گلایه...