عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

این زمستان

مرد مغرور دوست داشتنی ام!

این زمستان،

این سوز دلچسب

و این هوای نوبرانه تنها کنار تو با یک فنجان چای گرم می چسبد 

که بنشینیم کنار شومینه

و از پشت پنجره هوای زمستان را تماشا کنیم.

تو برایم مولانا بخوانی:

 "ای که در باغ رخش ره بردی

گل تازه به زمستان بستان"

من وجودم لبریز شود از تو.

آسمان ذوق کند.

برف ببارد.

ما بوسه بکاریم

و دنیا بالای سقف خانه ای که آدمهایش ماییم، 

آهنگ عشق بنوازد. 

ما برقصیم

و یکی شویم در آغوش هم.

(زهرا مصلح)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد