عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

دوست نداشتن

دوست نداشتن یک مسئله خیلی پیچیده ست  و زمان بر؛

بر عکس دوست داشتن که چشم باز می کنی 

و می بینی بی دلیل دلت گره خورده به دلش.


دوست نداشتن اینجور نیست که تو یه بدی از طرف ببینی 

و بگی خب، دیگه از این بعد دوستش ندارم و تموم.

بعد از دوستش نداشتن و تموم کردن، 

هزار بار دلتنگش می شی،

هزار بار توی دلت حس می کنی که هنوز مثل روز اول و وقتی هیچ اتفاق بدی نیفتاده بود، دوسش داشتی.

بعد وقتی که دوستش نداری 

و تموم شده، هزار برابر قبل عکساشو نگاه می کنی 

و بیشتر از قبل بهش فکر می کنی.

بعدِ دوست نداشتنش بیشتر از قبل دست رد به سینه همه می زنی 

و بیشتر از همیشه دلت می خواد که بغلش کنی که باز کنارش باشی که عطر تنش بپیچه تو مشامت.

ببین، دوست داشتن هرچقدر دلیل نمی خواد،

عوضش دوست نداشتن خیلی دلیل می خواد.

یعنی دلت اونقدر رو خوب بودنش پافشاری می کنه که تو مجبوری هزار تا دلیل بیاری برای راضی کردنش که دیگه پر نزنه براش 

و نخوادش.


من برای دوست داشتنت دلیل نداشتم،

لااقل بیا چند تا دلیل برای دوست نداشتنت بهم بده.

(فاطمه جوادی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد