عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

توجیه

توضیح می دهی

و من می دانم که توجیه است.

آدم  وقتی می داند کارش اشتباه است، 

شروع می کند به بهانه تراشی،

به خوب جلوه دادن غلطش.

آدم وقتی برای خوشبختی خودش می رود،

کم بودن لیاقتش را بهانه می کند 

و دلیل می تراشد که قد من آنقدر بلند نیست که به آرزوهایت برسد.

دوباره برمی گردی به جایی که بودی

و من می دانم چیز تمام شده همان وقت که حرف تمام شدنش توی سرت جمله بندی شده، 

تمام شده 

و تمام.

بعد از رفتنت دوباره برمی گردی سر خط همه چیز

و این بار جمله توی سرت شکل نگرفته من نقطه می گذارم ته هر جمله و قصه و توضیحی که برسد به دوباره ما شدنمان.

نه توضیح رفتن و نماندنها را توجیه می کند،

نه دوباره برگشتنها قصه تمام شده را شروع

و نه هیچ چیز زخم روی تن جا مانده را ترمیم.

(فاطمه جوادی)