از یک جایی به بعد یاد می گیری که دیگر خودت را درگیر "دوستت دارم"های بی سر و ته هیچ آدمی نکنی.
"دوستت دارم"هایی که مثل تکیه کلام دائماً ورد زبان اند
و مخاطبهایش هر روز عوض می شوند.
از یک جایی به بعد می فهمی فکر کردن به آدمی که خودش هم تکلیفش را با "دل امروز عاشق و فردا فارغش" نمی داند،
حماقت است.
اینکه تو هنوز درگیر عشق بی سرانجامت باشی
و او غرق خوشی ها و سرگرم آدمهای رنگ و وارنگ اطرافش وفاداری نیست.
خیانت به خودت است.
فکر کردن به آدمی که هیچوقت ماندن را یاد نگرفت
و عشق را نفهمید،
اشتباه محض است.
بالاخره به خودت می آیی
و می فهمی می توانی با هر کسی خوشبخت بشوی،
به جز همین آدمی که یک روز فکر می کردی بودنش کنار تو خوشبختی محض است.
(نیلوفر علیخانی)