عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

صبحای بی تو

هر صبح به تو فکر می کنم، 

با جای خالی ات حرف می زنم، 

روزنامه را برایت می خوانم

و صبحانه را جای تو به خودم تعارف می کنم، 

از اتاق صدایت را می شنوم که: «لباسهاتو اتو کردم و گذاشتم روی تخت.»

لباسهای چروک هرروزه ام را می پوشم

و با صدای بلند از تو که نیستی، تشکر می کنم، 

عطر تلخ همیشگی را می زنم، 

در را آهسته می بندم 

و چهارقفله اش می کنم که مبادا جای خالی ات از خانه ام فرار کند.

(سیدعلی صالحی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد