عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

بازت ندانم از سر پیمان ما که برد

باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد

 

چندین وفا که کرد چو من در هوای تو

وانگه ز دست هجر تو چندین جفا که برد

 

بگریست چشم ابر بر احوال زار من

جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد؟

 

گفتم: لب تو را که دل من تو برده ای

گفتا: کدام دل؟ چه نشان؟ کی؟ کجا؟ که برد؟

 

سودا مپز که آتش غم در دل تو نیست

ما را غم تو برد به سودا، تو را که برد؟

 

توفیق عشق روی تو گنجی ست، تا که یافت

باز اتفاق وصل تو گویی ست تا که برد


جز چشم تو که فتنه قتال عالم ست

صد شیخ و زاهد از سر راه خدا که برد؟

 

سعدی نه مرد بازی شطرنج عشق توست

دستی به کام دل ز سپهر دغا که برد

(سعدی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد