عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

جکومتت در من

دلم را از سر راه نیاورده ام سر راه هر کس و ناکسی بگذارم

و بگویم: لطفاً مرا بردارید و دوستم بدارید.

شده باشد تنهایی تمامش را به دوش بکشم،

آوازه خوان کوچه و خیابان بشوم،

دوست داشتنت را زمین نمی گذارم،

جایش را هم به زور به هیچ نگاهی نمی بخشم.

راستش حتی به تو هم هیچ ربطی ندارد،

چه برسد به دیگران که چرا اینگونه بیرحمانه دل پای تو نشسته است،

اما برای خاطرجمعی هر کس که می پرسد از خلوت خودش که مگر می شود دوست داشت اینچنین؟

می شود.

حتی بی بوسه و آغوش هم می شود.

حتی می شود آنقدر وفادار بود که هرکسی از لحن حرفهایت بفهمد که اینجا کسی دارد عاشقی می کند.

کافی ست یک دل داشته باشی که دوست داشتن را بخواهد در تمام وجودش در آغوش بگیرد.

من دلم را از سر راه نیاورده ام که به هر سلامی،

به هر نگاهی، 

به هر کلامی یادم برود که تو هر روز در من حکومت می کنی.

عادل دانتیسم)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد