عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

دلتنگ

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم

نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم

 

آوار پریشانی ست، رو سوی چه بگریزیم؟

هنگامه حیرانی ست، خود را به که بسپاریم؟

 

تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»

کوریم و نمی بینیم ورنه همه بیماریم

 

دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته است

امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم

 

دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را

تیغیم و نمی بریم، ابریم و نمی باریم

 

ما خویش ندانستیم بیداری مان از خواب

گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم

 

من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته

امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم

(حسین منزوی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد