عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

دور خواهم شد

آری سهراب،

تو راست می گویی.

آسمان مال من است،

پنجره، عشق، زمین، دوست، هوا مال من است.

اما سهراب تو قضاوت کن.

بر دل سنگ زمین جای من است؟

من نمی دانم چرا این مردم دانه های دلشان پیدا نیست؟

تو کجایی سهراب؟

آب را گِل کردند.

چشمها را بستند

و چه با دل کردند.

صبر کن ای سهراب!

گفته بودی: قایقی خواهم ساخت،

خواهم انداخت به آب.

دور خواهم شد از این خاک غریب.

قایقت جا دارد؟

من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم.

(؟)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد