بانو!
عشق تو نه بازیچه است، نه برگی که در قایق دلتنگی مرا به خود سرگرم کند.
عشق تو خرقه ای نیست که آن را در ایستگاه های میانه سفر بر تن کنم.
من ناچارم به عشق تو تا دریابم که انسانم، نه یک سنگ.
(نزار قبانی)