با آنکه بی دلیل رها می کنی مرا
آنقدر عاشقم که نمی پرسمت چرا
در پیچ و تاب عشق به معنای هجر نیست
رودی ز رود دیگر اگر می شود جدا
خون می خوریم در غم و حرفی نمی زنیم
ما عاشق توایم، همین است ماجرا
خوش باد روح آنکه به ما با کنایه گفت
گاهی به قدر صبر بلا می دهد خدا!
حق با تو بود، هر چه بکوشد، نمی رسد
شیر نفس بریده به آهوی تیزپا
ای عشق! ای حقیقت باورنکردنی!
افسانه ای بساز خود از داستان ما
(فاضل نظری)