عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

لایق بودن یا نبودن

آدمها با قدرت حیرت انگیزی وارد زندگی ما می شوند 

و با سرعت غیرقابل باوری جای بزرگی در قلب و زندگی ما برای خود باز می کنند. 

آدمها بی هیچ حرف یا نگاهی قادرند لحظه‌های مان را لبریز از بودن خودشان بکنند. 

حتا وقتی نیستند، 

باز طوری در هوای شان نفس می کشیم انگار تمامی  مولکولهای اکسیژن از حضور مبارک آنها ساخته شده،

انگار از سرزمین یا کره دیگری بر چهاردیوار ساده خانه ما نازل شده اند تا هر چیزی رنگ و بوی دیگری بگیرد تا حس بی بدیل تعلق به دنیایی والاتر و دست نیافتنی تر از آنچه هستیم،

در گوشت و پوست و استخوانمان جاری شود. 

انگارفرقی نمی کند کجا باشی 

و کجا باشند، 

همیشه سایه ای، خاطره ای، عطری، کلامی، 

همیشه چیزی هست که خاطرنشان کند سهم بزرگی از قلبت و دلیل نشاط آور بالا و پایین آمدن قفسه سینه ‌ات کسی ‌ست که با قدرت حیرت انگیزی وارد زندگی تو شده 

و با سرعت غیرقابل باوری جای بزرگی در زندگی ‌ات برای خود باز کرده.

غم انگیز‌ترین قسمت قضیه این است که آدمها با همان قدرت حیرت انگیز و با همان سرعت غیرقابل باور فراموشت می کنند. 

ناگهان می روند 

و تو را در یک پروسه غیرقابل هضم و دردناک و با هزاران سؤال بی جواب جا می گذارند. 

تو را در مسیری قرار می دهند که از زخمهای خودت آنچنان نگهداری می کنی‌ انگار تمام اینها تنها خوابی ‌ست که به زودی تمام می شوند. 

تو را مواجه با برزخی می کنند که بیمارگونه حتی کابوسهایت را دوست داری، 

چراکه در کابوسها آنها همچنان هستند، 

همچنان مهربانند 

و همچنان آغوشهای بازی دارند که برایت خاطره سازی می کنند. 

در جهنمی که با دستهای خودت برای خودت ساخته ای،

 اول خودت را محکوم می کنی‌، 

بعد اطرافیانت را، 

بعد روزگار بیرحم را

و یک روز خوب همانطور که عکسها را ورق می زنی‌،

 آدم آشنایی را در کنار خودت می بینی که خاطره کمرنگی را برایت زنده می کند. 

سعی می کنی جای او را در زندگی و قلب خودت پیدا کنی‌ 

و ناباورانه به این درک می رسی که او تنها یک هیچکس است. 

شاید هرگز کسی نبوده. 

او تنها یک اشتباه محض بوده در یک بعد زمانی‌.

مبارک باد آن روز خوش یمن بر شما،

زیرا آن روز به شناخت زیباتری از خود رسیده اید 

و احتمالاً می دانید لیاقت قلب بزرگوار شما بیش از عبور رهگذر‌هایی است که قدر و ارزش وجود نازنین شما را نمی دانند.

(نیکی فیروزکوهی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد