من بودم و همسایه دیوار به دیوار
یک عاشق و دیوانه و بیمار به دیوار
تو آن طرف فاصله آجری و من
یک قاب که چسبیده ام انگار به دیوار
انگار که یک ضربه زدی، وقت قرار ست
من ضربه و تو ضربه و دیدار به دیوار
هر بار سرم شانه و آغوش تو را خواست
من تکیه زدم جای تو هر بار به دیوار
انگشت تو رقاصه این محشر کبری
من گوش به دیوار و تو گیتار به دیوار
ای کاش میان من و تو واسطه ای بود!
عاشق شدم و کردمش اقرار به دیوار
هر چند که تو رفتی و دیوار ترک خورد
من گوشه دیوار و وفادار به دیوار
(منوره سادات نمایی)