راهی که می رویم، انتهایش بن بستهاست
سری که درد می کند برای جنون، آخر بر سر دارهاست
هر چه داری بر سر این راه مگذار
که تو می مانی و غمی که بی انتهاست
مانند حلاج که فریاد زد انالحق، تو اگر بگویی عشق
فردا جسم و جانت در وسط آتشهاست
هر چه بیشتر بجویی راه بلاخیز عشق را
کمتر می یابی و فرو می روی در عمق داستانها
شرط اول برای عاشقی، دیوانگی ست
هر چه بیشتر دیوانه باشی، در تو غرق می شوند انسانها
(سعید اردلان)