عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

2 قدم مانده تا وصال

چه می کشم از دوره ای که باورم سرکوب شد؟

تا بدتری آمد به چشم، بد لاجرم محبوب شد


من مشت در گِل مانده ام با ساقه دستان تو

شاید زمین آماده یک اتفاق خوب شد


من عاشق چشم تو و خواب نگاه تو شدم

چشمان تو شرط من است، مشروطه خواه تو شدم


با این همه بگذار من بر عشق تو تکیه کنم

یک شب بدون درد در آغوش تو گریه کنم

 

چون عاشقت ناز تو را با قیمت جان می خرد

از گندم گیسوی تو بر سفره اش نان می برد


هرکس تو را از من گرفت، دلسنگ چون دیوار بود

این سر به جای شانه ات همواره روی دار بود

(افشین مقدم)