عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

فکر کن به روز عشق

فکر کن به روز عشق؛

روزی که کنارش باشی 

و کنارت باشد 

و بی دغدغه دوستش بداری 

و هیچکس نتواند دستانش را از تو بگیرد. 


فکر کن به روز عشق؛ 

به روزی که لبخندش سهم تو باشد 

و اندوه دوری رفته باشد از لحظه ها. 


فکر کن به روز عشق؛ 

روزی که اسمش را صدا بزنی 

و "جانم" بشنوی 

و بمیری از لذت دوست داشته شدن. 


فکر کن به روز عشق؛ 

روزی که بفهمد برای کمی کنارش زنده بودن چقدر مرده ای. 


فکر کن به روز عشق؛ 

روزی که شهر را کنارش قدم بزنی 

و با هم بخندید 

و در شلوغ ترین چهارراه شهر بغلش کنی 

و ببوسیش. 


فکر کن به روز عشق؛ 

روزی که نداشتنها، نتوانستنها، نشدنها تمام شود 

و جمعیت دنیا دو نفر باشد؛ 

تو و حضرت دلبر. 


فکر کن به روز عشق 

و تلخی روزهای حسرت را از ذهنت پاک کن. 

آفتاب بالاخره یک روز هم که شده، به حرمت ابرهای دلمان هم که باشد، برای ما می تابد.

(حمید سلیمی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد