عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

عاشقیامون

مردها به عشق که مبتلا می شوند، 

ترسو می شوند،

از آینده می ترسند،

از کسی که بهتر از آنها باشد،

از کسی که حرف زدن را بهتر بلد باشد،

از کسی که جیبش پر پول تر باشد،

از کسی که یکهو از راه برسد 

و حرفی را که آنها یک عمر دل دل کردند برای گفتنش، 

بی هیچ مکثی بگوید.

برای همین دور می شوند،

سرد می شوند،

سخت می شوند

و محکوم به عاشق نبودن، 

به بی وفایی، 

به بی احساسی.


زنها ولی وقتی دچار کسی می شوند،

دل شیر پیدا می کنند 

و می شوند مرد جنگ،

می جنگند با کسانی که نمی خواهند آنها را کنار هم،

با کسانی که چپ نگاه می کنند به مردشان،

با خودشان 

و قلبشان 

و غرور زنانه شان،

از جان و دل مایه می گذارند

و دست آخر به دستهای شان که نگاه می کنند، خالی ست

به سمت چپ سینه شان که نگاه می کنند، خالی ست،

به زندگی شان که نگاه می کنند، خالی ست از حضور یکی.

بعد محکوم می شوند به ساده بودن، 

به زود باور بودن،

به تحمیل کردن خودشان.

هیچ کس هم این وسط نمیفهمد نه عقب کشیدن مرد عاشق نبودن معنی می دهد،

نه جنگیدنهای زن معنیش تحمیل کردن است.

(فاطمه جوادی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد