عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
عاشقانه های حلق آویز

عاشقانه های حلق آویز

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پاییز

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد

کاسه صبرم از این دیر آمدن لبریز شد

 

تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت

از غمت شهریورِ بیچاره حلق آویز شد

 

مهر با بی مهری و نامهربانی می رسد

مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد

 

بی تو یک پاییز ابرم، نم نم باران کجاست؟

بی تو حتی فکر باران هم خیال انگیز شد

 

کاش می شد رفت و گم شد در دل پاییز سرد!

بوی باران را تنفس کرد و عطرآمیز شد

 

آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد

(فرهاد شریفی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد